محمد فاضلی – جامعهشناس
مردم ایران و مردم سوئد با هم فرق دارند؟ طبیعی است که بپرسیم به چه جهت فرق دارند. اول قصهاش را بخوانیم تا به فرق مردم ایران و سوئد برسیم.
شرکت سوئدی تولیدکننده آبنبات به کارکنانش اجازه میداد تا آبنباتهای مرجوعی از فروشگاهها را به خانه ببرند. تعداد کمی از کارکنان این کار را میکردند. سازمان مالیاتی سوئد این شرکت را حسابرسی میکند و تصمیم میگیرد از هر یک از کارکنان شرکت ۵ کرون سوئد در ماه بابت منافع حاصل از آبنباتهای مرجوعی که به خانه میبرند مالیات بگیرد.
شرکت اعتراض کرده و موضوع را به دادگاه میکشاند. دادگاه اصل موضوع را میپذیرد ولی مالیات را به ۱۲.۵ کرون کاهش میدهد. شرکت اما از موضوع ناراضی است و طرحی را به اسم «حقِ تستِ آب نبات» معرفی میکند تا مالیات وضعشده بر کارکنان را دور بزند.
شرکت طبق این طرح ادعا کرد کارکنانشان حق دارند به عنوان بخشی از وظیفهشان، آبنباتها را برای آزمایش بخورند و آبنباتهایی که به خانه میبرند مزایای غیرنقدی مشمول مالیات به حساب نمیآیند.
نتیجهگیری
این داستان واقعی را آندرز استرید و لنارت ویتبرگ در کتاب «از سازمان مالیاتی مخوف تا سازمان خدماتی محبوب» نقل کردهاند و سه نتیجه از آن قابل شناسایی است.
مردمی که کاری از سوی حکومت را غیرعادلانه بدانند، راههایی نوآورانه برای فرار از زیر بار آن پیدا میکنند. این کار میتواند در حد استفاده از «حق تست آب نبات» به جای «به خانه بردن آب نباتهای مرجوعی» باشد.
دقت سازمان مالیاتی سوئد در توانایی تشخیص کاری در حد «به خانه بردن آب نباتهای مرجوعی» به عنوان انتفاع و مزایای غیرنقدی، جالب توجه و درسآموز است (ضرورت ایجاد ظرفیت حکومت برای دقت و ظرفیت اجرا). اما به همان اندازه مهم است که هر عنصری از ظرفیت حکومت و اقداماتش از سوی مردم عادلانه و مشروع شناخته شود.
ظرفیت فنی و دقتی که مشروعیت نداشته باشد و خروجی آن عادلانه تلقی نشود، به ظرفیت اجرا منتهی نمیشود.
پاسخ سؤال اول متن را حالا میشود دقیقتر ارائه کرد. مردم ایران و سوئد از این نظر که تمایلی ندارند تن به اجرای کاری بدهند که ناعادلانه میپندارند، خیلی به هم شبیه هستند. آنها همچنین از نظر نوآوری برای تن ندادن به آنچه ناعادلانه تلقی شود هم به یکدیگر شباهت دارند.
منبع: کانال تلگرامی نویسنده